در حکایت دین گریزی یا دین ورزی جوانان ایرانی
برداشت اول شبهای محرم است و همه در شور عاشورایی مشارکت دارند. جوانان به عشق امام حسین (ع) هر کاری میکنند. یکی از تیر چراغ برق بالا رفته و در حال نصب پارچههای سیاه مخصوص محرم است، چند نفر در ایستگاه صلواتی ایستاده و مشغول درست کردن شربت هستند در حالی که سرتاپایشان خیس است! صدای صلوات فرستادن از طبقه زیرین مسجد بلند شده و دهها جوان عَلَم و پرچمهای بلند را جابجا میکنند که برای دسته عزاداری روز تاسوعا و عاشورا آماده شود. خلاصه تا چشمت کار میکند جوانها هستند که پرشور و باانگیزه و به عشق سرور و سالار شهیدان این چنین مشتاقانه در حال جنب و جوش هستند.
برداشت دوم امام جماعت وارد مسجد شده تا نماز ظهر و عصر را با اهالی محله به جماعت بخوانند. کسانی که برای نماز به مسجد آمدهاند با دیدن حاجاقا به سلام و احوالپرسی میپردازند و آماده نماز میشوند. حاجاقا از حاج رحیم احوال پسرش محمد را میپرسد، از احمدآقا احوال پسرش بهرام را میپرسد و از آقا کریم احوال سجادش را میپرسد. اما حال و احوالهای حاجاقا بیمنظور نیست و با این سوالها از کمی صف نماز جماعت و انگشت شمار بودن تعداد جوانان میپرسد!!!
برداشت سوم نزدیک غروب آفتاب است و مریم خانم از دست دخترش بسیار عصبانی است. همین یک ساعت پیش با هم دعوا کرده بودند و دخترش دوباره با او لجبازی کرده بود. مریم خانم به نماز خواندن و رعایت احکام شرعی بسیار حساس است و وقتی با اهمال و سستی فرزندانش روبرو میشود، برایش امری غیرممکن و باورناپذیر است! اینقدر به خاطر مسائل دینی با بچههایش دعوا کرده که دیگر ارزش و احترام مادر و فرزندی بینشان کمرنگ شده است. حتی اگر پدر هم وارد بحث شود و میانداری کند تا تنش کمتر شود، هیچ فایدهای ندارد چون بچهها با این اوضاع پیش آمده به هیچ وجه کنار نیامده اند و از نماز و دین فاصله گرفته اند. بالاخره یک ربع مانده به غروب دختر مریم خانم که از دعواهای مادر خسته شده با دستهای لاک زده وضو میگیرد و مشغول نماز میشود!!!
پرسشهای دینگریزانه به راستی ریشه و منشا این رفتارهای ضد و نقیض چیست؟ آیا جوان مسلمان ایرانی به اعتقادات مذهبی خود پایبند نیست؟ آیا دینداری در دنیای پرهیاهوی کنونی بی اعتبار شده است؟ چرا جوان ایرانی در مراسمهای مذهبی شرکت فعال دارد اما به لحاظ ظاهری و اعتقادی رفتاری متضاد از خود نشان میدهد؟ آیا خانوادهها در این زمینه کمکاری کردهاند؟ وظیفه پدر و مادر در شرایط کنونی و با وجود هجمههای فراوان تبلیغاتی علیه دین و بخصوص تشیع چیست؟ چرا از نظر برخی از جوانان والدینشان سطحی و قدیمی فکر میکنند؟ آیا تاکید پدر و مادر به رعایت موازین اخلاقی دلیل بر تحجر فکری آنهاست؟ راه حل چیست و چاره کار کجاست؟!!!
چرا خداحافظی با دین! به نظر میرسد ریشهی اصلی تمام این رفتارهای متناقض مربوط به ضعف معرفتی و عدم تفکر صحیح درباره دین و کارکردهای دین و از سوی دیگر برداشتهای غلط و نادرست از معارف دینی میباشد. اگر راه حلی برای این طرز تفکر ناصحیح پیدا نشود جوان امروزی دین را مساوی با معنویت لحاظ کرده و در حد یک نیاز معنوی به آن مینگرد، حاصل چنین تفکری، دین و نیاز به معنویت را فقط مخصوص شرایط سخت و بحرانهای شدید میداند! متاسفانه این طرز تفکر یعنی خداحافظی با دین! چون در این دیدگاه سادهانگارانه، دین نقشی اساسی در زندگی انسان ندارد. جوان به دنبال معنابخشی و هدف بخشی به زندگی خود است و وقتی اینچنین سطحی به آموزههای دینی توجه کند مسلما به تدریج دین از صفحه ی زندگی او محو میشود و کارکرد جهت بخش و زندگی بخش خود را از دست میدهد. در این صورت، جوان فلسفه ی زندگی خود را بدون چون و چراهای دینی به هم می بافد و تنها خود را ملزم به شرکت در برخی از مراسم های دینی میکند تا اندکی از نیاز فطری خود را پاسخ دهد و احساس کند که فردی دین مدار است! پس شایسته تر این است که مبلغان دینی و مذهبی، از میان خودِ جوانان یا افرادی انتخاب شوند که با روحیه ی جوان و نیازها و پرسشهای جوانی آشنا باشند، کارکردهای دین را به خوبی بشناسند، بر فلسفه ی دین و دینمداری مسلط باشند، و از سوی دیگر راههای نفوذ بر عمق تفکر یک جوان و زمان مناسب برای این امر را کاملا هوشیارانه و آگاهانه بدانند تا در یک موقعیت مناسب به هدف نزدیک شوند. در واقع یک مبلغ دینیِ متفکر، از چنان قابلیتی برخوردار است که میتواند به عنوان یک مشاور و دستیار همیشگی در تمام موقعیتهای زندگیِ یک جوان، در کنار او حضور داشته باشد و آنچنان در جان و دل یک جوان نفوذ کند که او دین را با تمام آداب و احکامش به میل و تمایل صددرصدی خود بپذیرد و صد البته از آن دفاع کند!
اندکی صبر، سحر نزدیک است! اگر برخی از جوانان از جهت ظاهری و رفتاری به این سو و آن سو کشیده میشوند، به این معنا نیست که از بعد اعتقادی و نظری استحاله و تهی شدهاند، حضور همان جوانان در گردهماییهای مذهبی تاسوعا و عاشورا، شب های قدر ماه رمضان، حرم امامان و امام زادهگان، حضور در اعتکافها و همچنین حضور در صحنههایی که نیاز به دفاع از دین و کشور بوده، دلیل این مدعا است. به علاوه، نتایج تحقیقات صورت گرفته پیرامون التزام جوانان به مسائل دینی نشان میدهد که جوانان زیادی در محیطهای علمی و دانشگاهی و غیر آن هستند که که عملاً به اسلام و ظواهر دینی پایبند میباشند و وضعیت ظاهری و رفتاری نامطلوب برخی از آنها امری گذرا و موقتی است. با توجه به تحلیل نگرشها و گرایشهای دینی جوانان که از نتایج تحقیقی تحت عنوان «گرایشهای دینی جوان» اخذ شده این امر کاملا تایید میشود. جالب آنکه در یک مطالعه میدانی گرایش های دینی (دینداری) 1522 دانشجو در 20 دانشگاه کشور بررسی شده و نتایج نشان میدهد که 82 درصد دانشجویان به مسلمان بودن خود افتخار میکنند.
آمارهایی از این دست نشان میدهد که بستر آماده و حاصلخیز روح و جان جوانان ایرانی، همچنان رو به حقایق دینی و سنت اسلامی دارد و سیاستگزاران فرهنگی، والدین و مربیان تربیتی میتوانند توام با صبر و درایت، این علاقهی فطری را تقویت و آنها را در پیمودن مسیر روشن و پرنشاط دینورزی یاری رسانند.
(منتشرشده در شماره آبان نشریه پیام زن ویژه اباحه گری)