سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستی [خدا] برتر از ترس [از خدا [است . [امام صادق علیه السلام]

اهل کوفه این­بار هم خیانت کردند چنان که امیرالمومنین آرزو داشت به مردن یا کشته­شدن از آنها جدا شود
همه گفتند ما او را یاری کنیم و نزد او جهاد کنیم و به کشتن تن دردهیم پیش او.
پس نوشتند:
«بر ما امامی نیست، روی به ما آور. شاید خدای ما را به حق جمع کند»
نامه­ها پی در پی می­آمد، از یک تن و دو تن و سه و چهار تن.
امام علیه­السلام نیز وقتی این همه اصرار و پافشاری دید، خطاب به آنها نامه­ای نوشت:
«گفتار همه شما این است که امامی نداریم، سوی ما بیا! شاید خدا به سبب تو ما را بر هدایت و حق جمع کند. و من مسلم ابن عقیل را، سوی شما فرستادم و او را امر کردم تا حال شما را برای من بنویسد»
مسلم نامه­­ای برای امام فرستاد و استعفا داد: «اما بعد، من از مدینه با دو تن دلیل روانه شدم و آنها راه را گم کردند و سخت تشنه شدیم. پس، چیزی نگذشت که آن دو بمردند و ما رفتیم تا به آب رسیدیم. و من این راه را به فال بد گرفتم. اگر رای تو باشد مرا معاف داری و دیگری را فرستی»
امام نیز خطاب به او نوشت:
«می­ترسم آنچه باعث تو بر نوشتن نامه سوی من و استعفا شده، ترس باشد و بس. به همان جانب که تو را فرستادم بشتاب» پس مسلم حرکت کرد.
مسلم در خانه مختار فرود آمد و شیعیان بدو روی آوردند و نزد او می­آمدند. او نیز نامه حسین را بر آنها بخواند و آنها بگریستند.
هجده هزار از اهل کوفه با مسلم بیعت کردند.
و مسلم سوی حسین نامه نوشت و او را از بیعت خبر داد و به آمدن ترغیب کرد.
عده­ای از مخالفان نعمان بن بشیر(والی کوفه) نرمی نعمان را طاقت نیاورده و خطاب به یزید نامه نوشتند:
«مردی فرست نیرومند که امر تو را تنفیذ کند که نعمان بشیر مردی سست است یا خویشتن را ضعیف می­نماید »
عبیدالله حاکم کوفه شد و به کوفه درآمد:
عمامه­ی سیاه بر سر داشت و لثام بسته بود و روی پوشیده
و مردم را خبر رسیده بود که حسین به کوفه می­آید: عجبم از این مردم ضعیف و ساده­لوح
ابن زیاد به منبر رفت و گفت:
«من نیکوکار و فرمانبردارِ شما را چون پدری مهربانم و تازیانه و شمشیرم بر سرِ کسی است که فرمان مرا ترک کند و از پیمان من درگذرد. با این مرد هاشمی بگویید سخن مرا تا از غضب من بپرهیزد»
و مقصود وی از هاشمی مسلم بن عقیل بود
چون مسلم سخن عبیدالله شنید از خانه مختار بیرون شد و به سرای هانی شتافت.
و باز مردم با او بیعت می­کردند تا بیست و پنج هزار مرد بیعت کردند و مسلم نامه سوی حسین فرستاد:
«پس در آمدن شتاب فرمای همان وقت که نامه­ی مرا می­خوانی که همه مردم را دل با توست و دل به جانب آل معاویه ندارند»
هانی برای دفاع از مسلم و به جرم نگهداری او در خانه خود، به وضع بدی کشته شد.
فریاد «یامنصورامت» شعاری بود تا اهل کوفه را گرد یکدیگر برای یاری مسلم جمع کند، که بانگ این شعار در پس کشته­شدن هانی در شهر طنین انداز شد
مسلم گِرد قصر بگرفت و مسجد و بازار از مردم پر شد و پیوسته تا شب جمع گردیدند.
از سوی دیگر اشرافِ مردم از آن در قصر نزد ابن زیاد می­آمدند و به او می­پیوستند
و عبیدالله اشرافی را که با او بودند، امر کرد تا از بالای قصر بر مردم مشرف شوند و اهل طاعت را به آرزوها فریب دهند و اهل معصیت را تخویف کنند
و آنها چنین کردند.
و مردم چون گفتار روسا را شنیدند بپراکندند،
چنان که زن نزدیک پسر و برادر خود می­آمد و می­گفت:
«بازگرد! مردمِ دیگر که هستند، کفایت می­کنند»
حسین به ابن عباس گفت:
«مسلم سوی من نامه نوشته است که اهل شهر بر بیعت و یاری من اجتماع کرده­اند. عازم رفتن شده­ام»

اما ابن عباس گفت آنچه را که همان شد ولی حسین را چاره­ای جز خروج از مکه نبود زیرا که به قول
خودش:
«به خدا سوگند، اگر من در چنان مکان کشته شوم، دوستتر دارم از اینکه حرمت مکه به من شکسته شود»
اما ابن عباس چه گفته بود
«اعتماد بر قول آنها نیست. همان­ها هستند که پیش از این با پدر و برادر تو بودند و فردا کشندگان تواند با امیر خود. اگر تو خارج شوی و این خبر به ابن زیاد برسد، آنها را به جنگ تو خواهد فرستاد و همان­ها که نامه برای تو نوشتند، از دشمن تو بر تو سختتر باشند.»
در آن شب که حسین می­خواست صبحِ آن از مکه خارج شود. محمد ابن حنفیه نزد او آمد و گفت:

«ای برادر، اهل کوفه همان­ها هستند که می­شناسی. با پدر و برادرت غدر کردند و می­ترسم حال تو مانند حال آنها شود. اگر رای تو باشد، اقامت کن. که در حرم از همه کس عزیزتر و قوی­تر باشی»
گفت:
«ای برادر، می­ترسم ابن معاویه مرا ناگهان در حرم بکشد و به سبب من حرمتِ این خانه شکسته شود»

محمد ابن حنفیه گفت:
«پس سوی یمن شو»
گفت:
«در اینکه گفتی، تاملی کنم»
چون سحر شد حسین به راه افتاد و خبر به محمد رسید: گریست، چنانکه طشت را از اشک پر کرد.

نزد او آمد و گفت:
«ای برادر! با من وعده دادی از آنچه از تو درخواست کردم، تامل فرمایی. چه باعث شد که به این شتاب خارج شوی؟»
و در اینجا حسین حرف آخر را زد و حجت را بر همه تمام کرد
گفت:
«پس از آنکه از تو جدا گشتم، رسول خدا به خواب من آمد و گفت ای حسین، بیرون رو! که خدا خواست تو را کشته بیند»
محمد گفت «انا لله و انا الیه راجعون»
پس مقصود از بردن زنان چیست؟
گفت که« پیغمبر به من فرمود خداوند می­خواهد آنها را اسیر ببیند»
با او وداع کرد و گریست
و اینچنین حسین در اوج مظلومیت عازم کوفه­ای شد که حالا دیگر هیچ­کس پشت و پناه مسلم نبود
مسلم در مسجد با سی نفر بماند
چون چنین دید بیرون آمد، در این وقت با او ده تن بود
وقتی از ابواب کَنده بیرون آمد، کسی نماند. به این سوی و آن سوی نظر انداخت:
کسی ندید که وی را راهنمایی کند و خانه­اش نشان دهد
مسلم سرگردان در کوچه های کوفه می­رفت
نمی دانست کجا می­رود
مسلم به خانه زنی رسید و خانه این زن همان و کشته­شدن مسلم در اوج مظلومیت با لب تشنه همان.
و این بود سرنوشت مردمی که پیوسته به آل محمد و خویشان او خیانت کردند
همان­ها که دسته دسته بیعت می­کردند کار را به جایی رساندند که با تیر و سنگ بر پیکر مسلم می­زدند مانند کفار. با اینکه او از اهل بیت پیغمبر بود. اما کوفیان مراعات حق رسول خدا را درباره ذریت او نکردند
مسلم خسته از زخم­ها در میان آن مردم فریبکار و خیانتکار تنها توانست کسی را سوی حسین فرستد و به او چنین پیغام دهد:
«با اهل بیت خود بازگرد! پدر و مادرم فدای تو، اهل کوفه تو را نفریبند! اینها اصحاب پدر تو هستند که آرزو داشت از آنها جدا شود به مردن یا کشته شدن»
« اهل کوفه با تو دروغ گفتند و لیس لِمکذوبِ رَای»
*برگرفته از نفس المهموم شیخ عباس قمی، ترجمه ابوالحسن شعرانی و بازنویسی یاسین حجازی


89/9/20::: 1:20 ع
نظر()
  
  

یک درصد از تولید علم جهان در دست ایرانیان

 

بر اساس تلاش دانشمندان، اعضای هیات علمی و پژوهشگران، ایران در سال 2009 از نظر تولید علم به مرتبه 22 ارتقاء پیدا کرده است. دکتر جعفر مهراد سرپرست پایگاه استنادی علوم جهان اسلام (ISC )  در گفتگو با پایگاه خبری کتابداری و اطلاع رسانی ایران (لیزنا)، گفت: بر اساس تلاش دانشمندان، اعضای هیات علمی و پژوهشگران، ایران در سال 2009 از نظر تولید علم به مرتبه 22 ارتقاء پیدا کرده است.
* تعداد تولیدات علمی دانشمندان ایرانی در سال 2009 میلادی 16978 مقاله است که در مجلات معتبر بین المللی به چاپ رسده است.
* ترکیه در کجای این جدول قرار دارد: ترکیه با تولید 25440 مقاله در سال مزبور مقام 18 جهان را از نظر تولید علم به خود اختصاص داده است. بعد از ترکیه کشورهای سوئد، لهستان و بلژیک به ترتیب با تولید 23374 مقاله، 22325 مقاله و 21102 مقاله در مرتبه های 19 تا 21 قرار دارند.
* 5 کشور برتر در  تولید علم جهان : آمریکا، چین، آلمان ، انگلستان و ژاپن در سال 2009 به ترتیب  با تولید 470877، 134482، 115310 و 113277 مقاله به ترتیب رتبه های اول تا پنجم را به خود اختصاص داده اند. * آمریکا به تنهایی 28 درصد تولید علم جهان را در دست دارد.
* رتبه­های 6 تا17 تولید علم جهان: کشورهای فرانسه، کانادا، ایتالیا و استرالیا به ترتیب رتبه های 6 تا 10 جهان را از نظر تولید علم به خود اختصاص داده اند. بعد از کشورهای یاد شده، هندوستان (رتبه 11)، کره جنوبی (رتبه 12)،هلند (رتبه 13)، برزیل (رتبه 14)، روسیه (رتبه 15)، سوئیس (رتبه 16)، تایوان (رتبه 17)، را از آن خود کرده اند.
* آهنگ رشد تولید علم در ایران: علیرقم برخی کاستی­ها مانند کمبود بودجه و اعتبارات پژوهشی در اختیار دانشگاهها و موسسات پژوهشی، عملکرد علمی ایران در سال 2009 بهتر شده است. آهنگ رشد تولید علم در سال های اخیر تضمین شده و با قدری توجه بیشتر به بودجه های پژوهشی می­توان برای آهنگ رشد بیشتر علم برنامه­ریزی کرد.
* 1 درصد از تولید علم جهان در دستان ایرانی­ها: در حال حاضر آهنگ رشد تولید علم ایران به حد یک درصد تولید علم جهانی رسیده است و سهم ترکیه از کل  تولید علم جهان 1.5 در صد است.
* کشورهای بعد از ایران کدامند: اسکاتلند و کشورهای اتریش، دانمارک، یونان، فنلاند، مکزیک و نروژ در رده های بعد از ایران قرار دارند. اسکاتلند که به طور مشخص و مجزا از کشور انگلستان مورد محاسبه قرار گرفته با تولید 16709 مقاله بعد از ایران در جایگاه 23 جهان نشسته است.
* و خوشبختانه ما از رژیم اشغالگر قدس بالا زدیم: رتبه رژیم اشغالگر قدس 25 بوده و در سال 2009 میلادی 14542 مقاله تولید کرده است.


89/8/17::: 1:36 ع
نظر()
  

فرد را از روی حق بشناس نه از روی افراد! 

حق چیست و چگونه می­توان افراد را از روی حق، شناخت؟ مرز میان حق و باطل چیست؟ انسان محق کیست و انسان باطل چه ویژگی­هایی دارد؟ چرا باید از شناخت حق از روی افراد رویگردانی کرد؟ چرا همیشه حق با سختی همراه است و باطل با شیرینی؟ پیامدهای کوتاهی در پیروی از حق چیست؟ تاثیر منحرف کننده پیروی کورکارانه از اشخاص به جای پیروی از حق کدام است؟ چرا مولا علی حق است و هیچگاه از حق جدا نیست؟ و بسیاری سوالات دیگر که در تفکر پیرامون موضوع حق به ذهن انسان خطور می­کند.

آنچه موجبات نگارش این مطلب گردید، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع جوانان و دانشجویان قم بوده است. قطعا رهبر با نظر به جوشش بیشتر حق و حق­گرایی در میان جوانان، سخن از حق و حقیقت را در بین این جمع پرشور مطرح نموده­اند. شاید که رهبر با عنایت بر آیه 13 سوره کهف، آنجا که می­فرماید: "آنها جوان مردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایت آنها افزودیم" و از آنجا که در سن جوانی، «بدن»، نیرومند و «احساسات»، پرجوش و «عواطف»، پرخروش است و از نظر جنبه های روحی، قلب جوان، آماده پذیرش نور حق و کانون محبت و سخاوت و عفو و گذشت است(تفسیر نمونه، جلد 12(سوره کهف، آیه 13) ص 360)، بسیاری از سخنان مهمشان در باب مسائل مملکتی و توجه به درون­سازی را برای بازگو کردن در جمع جوانان مطرح نمودند. اینک پیرامون مسئله حق و باطل مباحثی مطرح خواهد شد.  

حق و باطل در اندیشه اسلامی

اندیشه اسلامی به ما نگاهی مبتنی بر تفکیک حق و باطل می‌دهد. تعریف حق و باطل، خود قصه‌ای دراز دارد اما اجمالا‌ً می‌توان بر اساس این دو مفهوم، نسبت انسان و دین‌ ناب‌الهی را چنین ترسیم کرد: خداوند ـ که مصداق کامل یا تنها مصداق حقیقی حق است‌ـ برای بازداشتن انسان از باطل دو چیز به او داده است. اول، عقل و فطرتی که خودبه‌خود به «حق» تمایل دارد؛ دوم وحی و سنتی که برآمده از «حق» و راهنما به‌سوی «حق» است( فأقم وجهک للدین حنیفا‌ً، فطره ‌الله التی فطر الناس علیها ـ روم / 30). اینگونه است که انسان هیچ­گاه نمی­تواند بهانه­جویی کند و آنجا که به راه باطل کشیده شد، از غفلت خود اوست. رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در بخشی از سخنانشان به غفلت برخی انقلابیون سابق از راه خدا و گرفتاری در دام دنیا اشاره نمودند. با کمی دقت در کلام رهبر روشن می­شود که سخنان ایشان برآمده از متن قرآن و کلام ناب خداوند است.

حتی فریفته شدن انسان جاهل نیز از آن روست که باطل در لباس حق درمی‌آید، (نهج‌البلاغه، خ 38). می‌توان گفت اکتفای انسان به ب‍ُعدی از ابعاد حق و بی‌توجهی‌اش به حق با تمام ابعاد و جامعیتش است که او را به مسیر باطل می‌اندازد. هر آرمان و مسلکی که بنی‌آدم را فریفته چه آزادی لیبرالیستی، چه عدالت مارکسیستی، چه معنویت مقدس‌مآبانه و … ضرورتا‌ً بهره‌ای هرچند ناتمام از حق داشته و باز انزجار بشر از تمام این مسلکها هم به‌سبب نقصی است که نسبت به حق مطلق داشته‌اند. این‌گونه، می‌توان تاریخ بشر را به قول شهید آوینی، «ماجرای تجدید یا نقض عهد بشر با محبوب فطری حقیقی» دانست که نهایتا‌ً به قول شهید محمدباقر صدر به یافتن آن محبوب حقیقی در نظام ناب دینی در پایان تاریخ منجر می‌شود و تا پیش از آن، فطرت حق‌جوی انسان همواره حکم تشنه‌ای را دارد که به طرف سرابها (باطلهای حق‌نما) می‌رفته است. بنابراین این باطل حق‌نما (یا باطل آمیخته به حق، یا حق ناقص) به تناسب درک و خواسته ابنای بشر، جلوه‌های گوناگونی دارد. وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَـکْـتُمُوا الْحَقَّ وَ اَ نْتُمْ تَعْلَمونَ؛

حق را با باطل مخلوط نکنید، و حقیقت را با این‏که مى‏دانید، پنهان نکنید(سوره­بقره،­آیه42­).

چهره واقعی حق در کلام امیرالمومنین علیه السلام

آن کس که می­خواهد حق را بشناسد باید چهره حق را در سیمای نورانی علی علیه السلام به تماشا بنشیند آنگاه که رسول خدا«صلی الله علیه وآله» فرمود:«علی مع الحق و الحق مع علی...علی علیه السلام با حق است و حق با علی علیه السلام است. علی علیه السلام هیچگاه از حق جدا نیست و حق همیشه با اوست". مسلما فرمایشات آنحضرت پیرامون حق وباطل می­تواند نمای حق­مدارانه شخصیت والای امیرالمومنین علیه السلام را روشنتر کند و قطب­نمایی باشد که در بیابانهای پرغبارِ حیرت، مسیر صحیح حرکت به سمت هدف را مشخص سازد. از این رو گوشه­ای از فرمایشات ایشان پیرامون حق و باطل را بیان خواهیم کرد.

امام علی علیه السلام فرمود:  حق، راه بهشت است و باطل، راه جهنم و بر سر هر راهى دعوت کننده‏اى است.( نهج السعادة، ج 3، ص 291.)

امام على علیه‏السلام :  هر کس باطل را یارى کند، به حق ستم کرده است. (غررالحکم، ح 6041.)

امام علی علیه السلام: هان! میان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نیست. از آن حضرت درباره معناى این فرمایش سؤال شد. امام انگشتان خود را به‏هم چسباند و آنها را میان گوش و چشم خود گذاشت و آن‏گاه فرمودند: باطل این است که بگویى: شنیدم و حق آن است که بگویى: دیدم. (نهج البلاغه، از خطبه 141.)

امام علی علیه السلام: حق، شمشیر بُرَّنده‏اى است بر ضد اهل باطل.( عیون الحکم والمواعظ، ص 28)

امام علی علیه السلام: اى مردم! اگر در یارى حق کوتاهى نمى‏کردید و در خوار ساختن باطل سستى نمى‏نمودید، کسانى که همپایه شما نیستند، در شما طمع نمى‏کردند و هیچ قدرتى بر شما مسلط نمى‏شد.( نهج البلاغه، از خطبه 165) 

تعریف حق و باطل

حق چیست؟حق چیزى است که نقیض باطل است، از دیدگاه لغت،حق به طور کلى به‏امر و چیز ثابت و پایدار گفته مى‏شود،باطل در مقابل آن به چیز غیر ثابت،ناپایدارو غیر دائمى،موقت،گذرا و هر تعبیر دیگرى که مناسب باشد،گفته مى‏شود(لسان العرب).

حق در اصطلاح عبارت است از آن واقعیت ثابت که از نوعى بایستگى و شایستگى برخوردار بوده باشد و بالطبع باطل در مقابل آن قرار می­گیرد.

 کلام آیت­الله خامنه­ای در ارتباط حق و باطل

در تکمله مباحث فوق، کلام رهبر معظم انقلاب در دیدار با بسیجیان قم نیز مهر تاییدی است بر ضرورت شناختن افراد از روی حق و نه شناختن حق از روی افراد. ایشان می­فرمایند: "همان طور که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) فرموده بود: «لا یعرف الحقّ بالرّجال»؛ با چهره‌ها نمیشود حق را تشخیص داد. یک چهره‌ى موجه محترم است، مورد قبول است، مورد تکریم است؛ اما او نمیتواند شاخص حق باشد. گاهى چهره‌ى موجهى مثل بعضى از صحابه‌ى پیغمبر راه را عوضى میروند، اشتباه میکنند. باید حق را شناخت، باید راه را تشخیص داد تا بفهمیم این شخص حق است یا باطل. هر که از این راه رفت، حق است؛ هر که از راه حق نرفت، مردود است. حق را باید شناخت."


  

حشره­کش­ فتنه­کش88

 قابل استعمال برای میکروب­های سیاسی و اجتماعی!!

بحث از میکروب­های سیاسی و اجتماعی، فتح الباب جدیدی است برای مباحث جدیدتری در باب شیوه­های براندازی انواع حشرات، آفات و قارچهایی که مثل کنه به آدم می­چسبند و به قصد براندازی نسل آدمیت، فتنه ایجاد می­کنند.

به نظر بسیاری از محققان کنونی، میکروب و ویروس می­تواند در دایره وسیعی از انواع آفات، قارچ­ها و بخصوص حشرات موزی وجود داشته باشد. بازهم همان محققان قبلی که در موسسات تحقیقاتی رازی و سعدی و غیاث الدین جمشید کاشانی مشغول به فعالیتند، معتقدند که بعضی از این میکروب­ها که در بدن حشرات موزی وجود دارند، بسیار خطرناک بوده و باید برای از بین بردن آنها از حشره­کش های بسیار قوی ضد فتنه و آفات استفاده شود. آنها یک بار دیگر هم معتقد شدند، این حشرات خطرناکند و ممکن است سال به سال بر اثر تغییرات جوی در قارات همسایه، مدل­های اروپایی و آمریکایی آنها نیز به کشور خوش آب و هوای ما به دلیل محیط چهار فصلش(آدم­های دم دمی مزاج پیرو حزب باد) مهاجرت کنند.

این نظرات محققانه، دانشجویان و دانشمندان و دانش پروان و دانشیاران و دانش به دوش کشان خون دل خور متعصب وطن­دوست را که تا به حال در خواب تشریف داشتند به فکر انداخت تا هر چه سریعتر حشره­کشی با سموم بسیار قوی بسازند که در سالهای آتی، همزمان با حرارت و برودت هوا در ایام انتخابات و انتصابات بتوانند از شر میکروب­ها و آفات موجود در حشرات موزی راحت شوند. آنها نام محصول تولیدی خود را با وجود محصولات متنوعی که هم اکنون در بازار وجود دارد از قبیل حشره­کش و سوسک­کش تار ومار، اَتک، و انواع چسب­ها و گچ­های سوسک­کش و موش­کش، حشره­کش فتنه­کُش­88 گذاشتند. ما هم به دلیل زحمات علمی فراوان آزمایشگاهی شبانه­روزی این عزیزان در تجربه میزان قدرت میکروب و آفات انواع حشرات موزی موجود در کشور که گاه و بی­گاه از مخفیگاه خود بیرون می­آیند و مردم را با نیش زهرماری­شان اذیت و آزار جسمی و روحی می­دهند، تصمیم گرفتیم تا اولین حشره­کش فتنه­کُش88 را تبلیغات آبرومندی کنیم.

                                                                             

فتنه­کش 88* (حشره­کش سوسک­کش)

حشره­کش فتنه­کش 88 با فرمولی پیشرفته و پایدار برای از بین بردن فوری و خارق العاده سوسک، مورچه، بید و سایر حشرات خزنده و گزنده داخلی و خارجی قابل استفاده است(لازم بذکر است بر روی بسته­بندی این محصول آمده است که برای خزندگان داخلی و خارجی اثر یکسانی دارد چون سم استفاده شده در آن از زهر عقرب­های بی­بی­سی، سی­ان­ان­ و VOA گرفته شده)، البته حتما می­دانید محققان زحمتکش ما بیخود و بی­جهت زهر این عقرب­های جَراره را بیرون نکشیده­اند که، بلکه پشتوانه این کار تحقیقاتشان بوده. آنها در آزمایشگاه­ها و پالایشگاه­ها و آرایشگاه­ها و پیرایشگاه­های پیشرفته خود به این نتیجه رسیده بودند که اگر از زهر عقرب برای تولید حشره­کش استفاده شود، اثر بسیار قدرتمندی خواهد داشت. خوشبختانه، در پی بیرون آمدن­های حشرات موزی در سال گذشته، انواع مهلک آنها شناسایی شده و به دام افتادند و آخر سرش هم محققان ما توانستند کمی از زهر آنهارا با هزار زور و زحمت استخراج کنند تا به عنوان سمی خطرناک بر ضد خودشان استفاده شود(اینقدر سرگرم توصیف این زهرعقرب شدیم که یادمان رفت مثلا داریم تبلیغ یک محصول را می­کنیم)

هشدار: بهتر است برای از میان بردن پشه، مگس و سایر حشرات بالدار و دُمدار و سُمدار از اسپری حشره­کش فتنه­کش موسوم به «فتنه اخیر» استفاده نمایید.

طرز استفاده:

حشره­کش نامبرده را می­توانید مستقیما روی حشرات خزنده و یا سطوح محل عبور(حرام خورآباد، دلارگیرآباد، خانه تیمی، خانه غیرتیمی، سران فتنه، دستان فتنه، سم­های فتنه یا هر جای دیگر فتنه)، گوشه­ها، شکافها، هتلها، ویلاها، و مخفیگاه آنها اسپری کنید.

تاریخ انقضا: تقریبا یکسال و چهارماه پس از تولید (فعلا توانسته­ایم در مدت زمان نامبرده فتنه را خاموش کند و ممکن است در آینده دوباره یک وقت­هایی سر از سوراخ بیرون بیاورند که بلید به سرعت از اسپری حشره کش استفاده کنید.)

فرمول:

بیونخبگان                                               10/0%

متابولیت عقربهای شبکه­ای                      50/0%

ایزومرهای مردمی                               40/99% 

* فتنه­کش 88 یک علامت تجاری ثبت شده است

ساخت شرکت شیمی مردمان قهرمان

تلفن دفتر مرکزی برای نظرات و پیشنهادات 0985511021

www.fetnekosh88.ir (دامِینِش حتما باید .ir باشه چون ما دامین .us و ..UK و .FR و بقیه موارد رو اصلا قبول نمی­کنیم)

امیدواریم همواره با استفاده از این محصول؛ در آرامش خاطر زندگی کنید و روزهای خوبی داشته باشید.

 


89/7/30::: 2:42 ع
نظر()
  

شهر بصیرت، میزبان ولایت

سه شنبه، روز ورود رهبر به قم بود. در این روز، مردم را دیدم که چون موجی می­خروشیدند و به دور نگینی همچون رهبر گرانقدر انقلاب اسلامی، حلقه زده بودند. لحظاتی را دیدم که مریدان حق، دست های خود را وسیله­ای برای نزدیکتر شدن به مرادشان قرار داده بودند و همان گونه که همه وجودشان به سوی رهبر بود، اشک می­ریختند. دوربین های زیادی، قیام بهاری مردم قم در فصل پاییز را در دفتر تاریخ ثبت کردند ولی دیدن این لحظات با چشم سر کجا و دیدن تصاویر با چشم دوربین کجا؟ امروز، مردم در مراسم استقبال از امام خامنه­ای سنگ تمام گذاشتند چه آنها که خودشان را به خیابان­های شهر رسانده بودند و چه آنهایی که فرصت حضور را از دست داده بودند. خطاب به همه مردم ایران می­گویم که حتما دیدید اهل قم برای استقبال از امامشان چگونه از دل و جان مایه گذاشتند و چگونه از سحرگاه در انتظار دیدن یار بودند و چگونه از عطر حضور مولایشان سرمست شده بودند؛ پس شاید در دل به این فکر افتادید که واقعا جایتان خالی بود در میان این مردم خداجو تا شما هم مثل قطره­ای در دریای عظیم مردم ولایتی قم محو شوید.

رهبر عزیزم، قدم بر چشم ما گذاشتی و بر ما منت نهادی که بر دیدگان ما پا نهاده­ای و ده روز به شهر ما مهمان شده ای! مهمان که نه، که شما خود میزبانی، این روزها حرف دل همه­ی مردم قم همین است. حرف خالصانه­ای که هر کدامشان دوست داشتند به تنهایی آن را در مقابل رهبر به زبان بیاورند.

رهبرم، ما مردم قم هم فهمیدیم که امروز شوری دیگر در دلتان برپا شد. شوق و شعف از دیدار دوباره مردم انقلابی قم کاملا در چشمان نورانیتان موج می­زد و دیدن این صحنه برای ما قمی­ها چنان شیرینی وحلاوتی داشت که حاضر بودیم تا شب بایستیم و فقط چهره سراپا نور شما را نظاره کنیم. ما از دیدن چهره رهبرمان به وجد می­آییم و آنقدر دلشاد و سرخوش می­شویم که تمام غصه های دنیا را در یک نگاه او فراموش می کنیم. از این همه شور و شوق هر چه بگویم کم گفته­ام و به نظرم چشم­های اشک­آلود ما بهتر می­تواند هوای دلهای منتظرمان را وصف کند.

رهبر عزیزم، از اینکه شهر قم را شهر بصیرت و خاستگاه انقلاب اسلامی توصیف کردید و بار دیگر بر انقلابی بودن این مردم صحه گذاشتید، سپاسگزاریم. اماما، ما تا پای جان بر رسالت مقدسمان در پشتیبانی از انقلاب اسلامی و سپردن آن به صاحب حقیقیش،  حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف ایستاده­ایم. و به شما اطمینان می­دهیم که تا آن لحظه وعده داده شده، هرگز از پا ننشینم و بر رسالت الهی خویش پایدار باشیم. ما تا لحظه ظهور مولایمان، از جان و دل، حامی رهبرمان آقا سیدعلی خامنه­ای هستیم و هیچ وقت نخواهیم گذاشت که رهبرمان از ما به سرورمان حضرت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف شکایت برد.

 فرمودید که وحدت کلمه را حفظ کنید، دستاوردهای جدیدی وارد حوزه علمیه نمایید و نهضت تولید علم را هرگز به دست فراموشی نسپارید. می خواهم بگویم، رهبرم، من و شاید بسیاری از هم نسلی های من، تمامی تلاش ها و تولیدات علمی­شان را به حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف تقدیم می­کنند و این نشانه توجهشان به پیشرفت علمی انقلاب اسلامی است و ما به شما اطمینان می­دهیم، جوانان امروز انقلاب اسلامی و بخصوص جوانان با استعداد قمی هرگز راه کسالت و تنبلی را در پیش نمی­گیرند و هر روز بیش از پیش بر این جهاد و کوشش علمیشان خواهند افزود.

رهبرا، از خدا می­خواهیم تا انقلاب حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف، وجود نورانی شما را برای مسلمانان ایران و جهان به سلامت دارد و ظهور آن منجی یگانه را بر ما نزدیک فرماید. ای نایب حضرت موعود، تا آن روز که آفتاب حضور دوازدهمین نور ولایت بر این سرزمین تابش کند، این دعای هر روز و هر شب ماست.

اللهم عجل لولیک الفرج و احفظ امامنا الخامنه­ای

 


89/7/28::: 12:2 ع
نظر()
  

برای کسی که مدتهاست ندیدمش

 برای کسی که مدتهاست (نزدیک به چهارماه) به دیدار معشوق نرفته، حرف زدن از علاقه و محبت خجالت آور است؛ اما امروز پا گذاشته ام روی شرمندگی و احساس و میخواهم از او بنویسم. می خواهم به او بگویم که دلم برایت تنگ شده برای تو که عشق و ایمان را به قلب من هدیه دادی و مرا از سردرگمی و هیجان های جوانی به راه ثبات و پایداری رهنمون کردی. دلم برای روشن شدن چشمانم به جمال نورانیت تنگ شده است.

امروز روز تولد توست و من باز هم نتوانستم به دیدارت برای عرض تبریک بیایم

این را از سر بی محبتی ندان که بند بند وجودم برای دیدنت لحظه شماری می کند

مگر می شود دوستی روز تولد دوستش را فراموش کند، من نیز از راه دور تبریک می­گویم.

بارگاهی که به شهر قم به پاست،

هم برای نجف هم کربلاست،

خاک اورا غرق بوسه می کنم،

چون که جای پای اربابم رضاست

یا فاطمه معصومه، خانم مهربانم

امانتی در راه دارم که از تو میخواهم به سلامت داریش


89/7/20::: 12:23 ص
نظر()
  

باز آمد بوی ماه مدرسه

مادر از صبح زود با دلهره­ای که طعمش شیرین بود از خواب بیدار شده و همه چیز را از گرفتن لقمه نان و پنیر و گردو تا مرتب کردن کیف و کفش و لباس بچه ها آماده کرده بود. مادر خوشحال بود از اینکه یک بار دیگر بچه­هایش مدرسه رفتن را آغاز می کنند و کمی دلخور بود از اینکه او دیگر بزرگ شده و این روزهای شیرین را تجربه نمی کند.

شاید امروز خیلی از ما به فقط به بچه­ها توجه داشتیم که مدرسه رفتن را با اول مهر آغاز کردند و به دلتنگی کوچکی که در گوشه دلمان ایجاد شده بود زیاد توجه نداشتیم. اما حقیقتا ما هم دلتنگ مدرسه شده بودیم و این یک امر طبیعی است زیرا یکی از زیباترین تجلی­های علم آموزی آغاز کردن راه در اول مهر است.

امروز که از تلویزیون، بچه مدرسه­ای ها رو با لباس های فرمشون نگاه می­کردم، ناخودآگاه یاد شعر زنده یاد قیصر امین پور افتادم و اول مهر و حضور و غیاب دانش آموزان، حاضر گفتن بچه ها و مکث ها و دوباره خوانی اسامی، حسی ملموس و طبیعی را از مدرسه و کلاس در ذهنم پدید  آورد. مرور این شعر شاید برای شما هم تجدید خاطره باشد. 

باز هم اول مهر آمده بود
و معلم آرام
اسم ها را می خواند:
-
اصغر پور حسین!
پاسخ آمد:
-
حاضر
-
قاسم هاشمیان!
پاسخ آمد:
-
حاضر
-
اکبر لیلا زاد
... -
 
پاسخش را کسی از جمع نداد
بار دیگر هم خواند:
-
اکبر لیلا زاد

پاسخش را کسی از جمع نداد
همه ساکت بودیم
جای او این جا بود
اینک اما، تنها
یک سبد لاله سرخ
در کنار ما بود
لحظه ای بعد، معلم سبد گل را دید
شانه هایش لرزید
همه ساکت بودیم
ناگهان در دل خود زمزمه ای حس کردیم
غنچه ای در دل ما می جوشید
گل فریاد شکفت
همه پاسخ دادیم:
-
حاضر!
ما همه اکبر لیلا زادیم!

وقتی هنوز هم شهدای گمنام و گلگون کفن ایران زمین گاه به گاه تفحص میشوند و مردم باز هم عاشقانه و لبریز از اشک و آه در تشییع پیکر پاک فرزندانشان حاضر می شوند، شایسته است که گفته شود ما همه اکبر لیلا زادیم!  اول مهر فرصتی بود تا هم خاطرات روز اول زنده شود و هم در هفته دفاع مقدس یادی از فرزندان شهید این مرز و بوم کنیم.

عزت زیاد و التماس دعا

 

اول ههر


89/7/1::: 10:3 ع
نظر()